آب و هوا

در اینجا هوا گرمسیری و استوایی است. در اینجا خبری از فصلهای آشنای بهار و پاییز و زمستان و تابستان نیست.  تقسیم بندی فصلها براساس میزان بارندگی و رطوبت به سه فصل بی باران-خشک (dry) ، بارندگی-شرجی(wet) و شرجی- بی باران (build-up) ، در بین مردم رایج است و شما هرگز اسمی از بهار و تابستان و پاییز و زمستان نمیشنوید. در طول سال درجه حرارت غالبا بین 24 تا 33  درجه بوده و یک سوم سال بارندگی است. میانگین بارندگی سالیانه حدود 1700 میلی متر است که برای درک بهتر این عدد، میانگین بارندگی سالانه رشت 1360 میلیمتر و تهران 426 میلیمتر است. و البته فراموش نکنید که کل این بارش در طول فصل بارندگی یا همان wet صورت میگیرد.

فصل بارندگی، از اواسط دسامبر شروع شده و تا آپریل ادامه دارد. اوج بارندگیها در ماههای ژانویه و فوریه است. رطوبت هوا در این فصل اکثرا بالای هشتاد درصد است. این بارندگیها گاها همراه با طوفانهای شدید(cyclone) است. مهلک ترین این طوفانها Tracy Cycloneبوده است به تاریخ 21 دسامبر 1974که کل شهر را ویران کرده. بنابراین در تمام مناطق شهر پناهگاههایی برای مواقع اضطراری ساخته شده و وضعیت هوا به شدت و با جدیت پیگیری میشود. در دانشگاهها، مدارس و هر موقعیتی، دوره های آموزشی رایگان و عمومی برای مدیریت بحران و مواجه با این طوفانها برگزار میشود. به تمامی شهروندان توصیه میشود که حتما یک کیت از وسایل ضروری شامل وسایلی مانند بطریهای آب، چراغ قوه، رادیو، کنسروهای خوراکی و ... در خانه داشته باشند. خانه های نوساز همه دربرابر طوفان مقاوم سازی شده اند. هر سال قبل از شروع فصل بارندگی، روزهایی را برای جمع  آوری وسایل اضافه و خرت و پرتهایی که گوشه حیاتهای مردم تلنبار شده و احتمال دارد با بادهای شدید به هوا بلند شوند و خساراتی بوجود بیاورند، اختصاص میدهد. سازمانهای بزرگتر و دولتی که کارمندان بیشتری دارند سامانه های اطلاع رسانی داشته و در مواقع خطر با sms به کارمندان خود اطلاع رسانی میکنند. همچنین چک کردن سایتهای هواشناسی یک عادت رایج و همگانی است. معروفترین این سایتها bom.gov.au است. البته در انتها باید بگویم که در سه سالی که من در این شهر اقامت داشته ام هیچوقت یکی از این طوفانها را به چشم ندیدم! فقط دو یا سه مرتبه وضعیت هشدار داشتیم که هواشناسی احتمال یک سایکلون را پیشبینی کرده بود که درنهایت اتفاقی هم نیفتاد. البته برای منی که از یک کشور بلاخیز و بی سر و سامان آمده ام، جایی که مدیریت بحران یعنی جمع آوری و دفن اجساد، جایی که درک مردم از خطر، یک پدیده مفرح و سوژه عکاسی است، اقدامات پیشگیرانه اینان در ابتدا برایم رعب آور بود چرا که تو گویی برای آخرالزمان تدارک میبینند. و بعد خنده دار، که اگر شرایط ایران بر اینان نازل شود، عمری در پناهگاه بسر برده و هرگز خارج نخواهند شد.  بنابراین جای نگرانی نیست، با تمام این هشدارها، همه جا امن و امان است.

 اما از آپریل کم کم بارندگیها قطع شده و هوا روبه خشکی میرود. فصل خشک تا اواسط اکتبر ادامه دارد. در این ماهها به ندرت آسمان ابری است و باراندگی اتفاقی است بسیار عجیب. علفها و سبزه ها در این مدت خشک میشوند و اگر شما حیاط  و گلکاری داشته باشید، حتما باید آبیاری کنید. درجه حرارت و رطوبت افت میکند و در طول روز به بین 25 تا 30 درجه  و درشبها به حدود 20 تا 25 درجه میرسد. در این فصل شهر جانی تازه میگیرد، مردم از داخل خانه ها به بیرون میزنند. توریستهای استرالیایی از جنوب و سرمای زمستان آن به داروین میآیند و شهر زنده و پرتکاپوست. داروین شهر فستیوالها و جشنهای فصلی است. در این ماهها اگر اهلش باشید، تقریبا هر روز بهانه ای برای از خانه بیرون زدن وجود دارد؛ بازارهای هفتگی، فستیوالها، کارناوالها، جشنها و البته طبیعت گردی در مناطق اطراف.

اما از اواسط اکتبر کم کم به رطوبت هوا افزوده میشود، درجه حرارت دو تا سه درجه بالاتر رفته و گهگاه آسمان ابری و گرفته است. این فصل فصلی نامطبوع و برای اکثریت غریب به اتفاق آزاردهنده است. خوشبختانه تمام خانه های داروین مجهز به کولر گازی و پنکه سقفی است که بدون آنها گذر از این دو سه ماه واقعا غذاب آور خواهد بود. توریستهای جنوبی کم کم شهر تب کرده را چون بیماری روبه احتضار ترک میکنند و آرامش قبل از طوفان شهر را میگیرد.

همچنان که درجه حرارت هوا در طول سال تقریبا یکنواخت است، طول مدت شب و روز هم بدلیل نزدیکی به خط استوا اختلاف چندانی در طول سال پیدا نمیکند. کوتاهترین روز سال، 22 جون، یازده ساعت و بیست و سه دقیقه و طولانیترین روز سال، 22 دسامبر دوازده ساعت و پنجاه ویک دقیقه است. و اگر متوجه شده باشید بدلیل قرارگرفتن استرالیا در نیمکره جنوبی، طولانیترین روز سال در اینجا منطبق بر کوتاهترین روز در ایران و نیمکره شمالی است و بالعکس. در اینجا در اخبار محلی، اعلام ارتفاع جزر و مد دریا در اولویت است تا طلوع و غروب خورشید!

در انتها شاید بتوان ادعا کرد که آب و هوا یکی از نقاط ضعف این شهر است. عاملی که باعث عدم محبوبیت این شهر در بین اکثر مهاجران شده است. آب و هوایی یکنواخت و خشن، که البته به مرور زمان مثل هر چیز دیگری به آن عادت میکنید. برای من که سال سوم را دراین شهر به پایان میبرم، گاهی احساس میکنم امسال هوا خیلی بهتر از پارسال بود، غافل از اینکه شاید من بهتر به آن خو گرفته ام!

 

داروین، سیاره تنها

 

داروین مرکز قلمرو شمالی استرالیا یا NT، شمالی ترین شهر استرالیا و پرجمعیت ترین شهر در آن قلمرو است. میگویم قلمرو و نه ایالت چون داروین از لحاظ سیاسی هنوز ایالت محسوب نشده است. داروین مانند اکثر شهرهای دیگر استرالیا، شهری است ساحلی با غروبهای زیبا و منحصر بفرد و یکی از کم جمعیت ترین شهرهای استرالیا. شهری تنها، همیشه سبز و گرم، در دور دستها. فاصله آن از نزدیکترین شهر (Katherine) حدود 400 کیلومتر است. امکانات شهری آن به نسبت شهرهای دیگر استرالیا بسیار محدودتر ولی در عین حال سبک زندگی مردمان آن آرام و بدور از هیجانات و استرسهای رایج است. در نوشته های بعدی به جزییات بیشتری درباره اقلیم، آب وهوا وضعیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی آن میپردازیم.

Image result for sunset darwin australia

 

Image result for darwin australia map

کلام نخست

دو سال و اندی از ورود من به استرالیا میگذرد. مهاجرت دیگه تو گوشت و خونم رفته و حسابی بالا و پایینم کرده. باید مهاجرت کرده باشی تا بفهمی بالا و پایین که میگم یعنی چی!  قضیه البته خیلی شخصیه، یک روند کاملا شخصی و منحصر بفرد که هرکس به طریقی باهاش دست و پنجه نرم میکنه. یک جور پوست انداختن و پوست عوض کردنه که معمولا سخته، مثل هر تغییری! و در نهایت اکثر قریب به اتفاق آدمها این سختی رو تحمل میکنن و تا انتها پیش میرن. بعضیها تا آخر درد میکشن اما یاد میگیرن که چجوری باهاش بسازن، بعضی هم یاد میگیرن که چگونه دردشون رو درمان کنن. بعضی دیگه اما فراتر میرن و به خوشی و لذت میرسن! کاملا با محیط جدید، فرهنگ مردمان، امکانات، کمبودها و کاستی ها هماهنگ و اخت میشوند!

یکی از فاکتورهای مهم برای خو گرفتن، درک کردن و لذت بردن از این تغییر، داشتن اطلاعات بیشتر درباره محیط جدید است. اما مهمتر از این تحقیق و جمع آوری این داده ها، تحلیل درست آنهاست که باز هم بنظر من قضیه ایست کاملا شخصی.  داده ها و اطلاعات –در صورت درست بودن و داده بودن- برای هر کس میتواند منجر به تصمیم گیریها و برداشتهای کاملا متفاوت و در عین حال درست بشود.

نکته آزاردهنده دیگر در تحقیق درباره مهاجرت، افتادن به دام نظرسنجی است. یعنی چه؟ مکالمه خانم الف و آقای ب را در نظر بگیرید:

الف: هی ب! اونجایی که تو هستی هوا چطوره؟

ب: آه نگو! عالیه... خنک با یه نسیم ملایم.. من عاشق هوای اینجام. شبها یکم بهتر هم میشه.... همه سال نه گرمای شدید داری نه سرما!

الف: اتفاقا خانم جیم هم میگفت که هوای خوبی داری! خیالم از بابت آب و هواش راحت شد!!

 

در اینجا آقای ب تحقیقات درباره آب و هوا رو پایان داده و با خیال راحت به سراغ موضوع بعدی میرود! غافل از اینکه هوای خوب برای خانم ب یعنی درجه حرارت 28 درجه سانتیگراد با شرجی 70 درصد و همیشه ابری! ولی برداشت خانم ب از هوای خنک 15 درجه  با رطوبت 30درصد و گاها ابری!!!

این مثال مشتی است نمونه خروار که احتمال وقوعش بخصوص برای آب و هوا یکم بعیده ولی وقتی به مسائل پیچیده تر مثل هزینه های زندگی، امکانات رفاهی و کار و شغل یابی، یا فرهنگ و آموزش میرسیم به راحتی اتفاق می افتد. اصولا تصمیم گیری براساس برداشتها و تحلیلهای دیگران آسانتر از چون و چرا کردن است و مغز ناخودآگاه ما را به سمت پذیرش تحلیل و برداشت دیگران هل میدهد. برای همین است که اصولا وقتی دخترعمو آناهیتا از زندگی رویاییش در آمریکا میگه یهو ماهم احساس میکنیم که "اوه! این آمریکا همون چیزیه که من تو زندگی کم دارم!" و البته برعکسش، کلی از موقعیتهای بینظیر زندگی را با لگد به گوشه ای پرت میکنیم چون شنیدیم که گفتن "اه اه افتضاح بود!"

بعد از همه این حرفها دارم مینوسیم چون نوشتن رو دوست دارم. ولی دوست داشتن کافی نیست. راستش را بخواهید در دوسال و اندی گذشته بارها و بارها به کسانی برخوردم که از من درباره مهاجرت پرسیدند. مخصوصا دوستانی که قصد داشتن به داروین کوچ کنند اما از آنجا که داروین شهری است کوچک با جمعیت محدودی از ایرانیان، سخت بدنبال تجربه و اطلاعات افرادی بودند که ساکن این شهر باشند. معمولا از طریق تلگرام و وایبر با آنها چت میکردم و در حد توانم سعی میکردم اطلاعات – و نه برداشتها و احساساتم – را منتقل کنم. ولی بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که بجای این اطلاع رسانیهای پراکنده و گاه گاه، بهتر است که یک آرشیو کوچک و مختصری به زبان فارسی درباره شهر داروین، مردمان، وضعیت اقتصادی و معیشیتی و هر آنچه دل تنگمان میخواهد، داشته باشیم. باشد که این مسیر سخت مهاجرت را برای معدودی از مردمان هموارتر کنیم.